از چندروز قبل از عید بارون یکسره بارید و بارید. گنبد و اطرافش غرق درآب شده. روستاهای اطراف و چسبیده به گنبد رو تخلیه کردن. زار و زندگی مردم غرق در آبه.
بری مامان و خواهرها نگرانی ندارم. خونه ها محکم و همه طبقه دوم هستن. اما بقیه چی؟ بقیه ی مردم؟ این وقت؟ شب عیدی. روز عیدی. اول سالی.
مامان برای چکاپ و اسکن و . رفته ساری . همونجا گیر کرده. جاده ها بسته ست. تردد بین شهرها ممکن نیست.
تماس تصویری می گیریم که عید رو تبریک بگیم. خواهرک می خنده .میگه:
-اینها سیل زده ان. اینجا پناه آوردن. داریم براشون دنبال گاز و یخچال و فرش و می گردیم که بتونن یه زندگی ساده و معمولی سرپا کنن.
می خندیم. تبریک میگیم. اما دلهامون به شوره .
بهار هم خرابکاری کرد که!
درباره این سایت