یک دختری هم بود که عاشق چشم های درشت مردی بود که مژه های خیلی خیلی بلندی داشت. می گفت می خوام نی نی مون رو روی مژه های باباش بذارم. و باباش با ت دادن سرش، نی نی رو بخوابونه!!!! حالا باباهه کی بود؟ آشنای همه مون بود. بماند!
یک چشم درشت با مژه های بلند روی تخته سیاه کشیدیم و نی نی قنداق شده ای روی مژه ها گذاشتیم و نوشتیم: ( نی نی بنفشه در حال لالا کردن) و حالا نخند، کی بخند.
الان که تیر خنجر این مژگان بلند هی در هم گیر می کنه و با پلک زدن های پشت هم باید از هم بازشون کرد هی یاد بنفشه می افتم و چشم درشتی که روی تخته کشیدیم.
یادت بخیر دخترک خیال پرداز عزیز اون روزها!
درباره این سایت