یکی از بچه ها خورده زمین و صورتش بدجوری زخمی شده. مامانش صبر کرد تا زخم ها بهتر شوند و از پسرکش فیلم بگیرد برای روز معلم. بالاخره دوشب قبل فیلم را فرستاد. پسرکش عینک زده بود و تبریک گفت. مامانش گفت چون صورتش هنوز زخمی ست خجالت کشید بدون عینک ازش فیلم بگیرم.


شماره 5 گفت:

باید یه ذره پودر می زدی به صورتش. فیلم می گرفتی. نباید به حرف این بچه ها گوش داد که!



- با خودم فکر کردم اگر این موضوع برای من پیش می آمد چه می کردم. قادر بودم پسرک را راضی کنم که بدون عینک با همان شکلی که صورتش دارد ازش فیلم بگیرم؟

بعد یاد عکسهایی افتادم که در آنها چانه ی پسرک کبود است. بدجوری زمین خورده بود. و هربار با دیدنش یاد آن روز بد و گریه ها و دردش و ریش ریش شدن قلبم می افتم و دوباره قلبم درد می گیرد.

به نتیجه می رسم که مامانه عقل کرد که عینک زدن بچه ا را پذیرفت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پخش شیشه اتومبیل ساعت و تاریخ پخش زنده مشاورین برتر Johnny شورا ی اسلامی ودهیاری روستای گزدان باران موزيك دوازدهم طلایه داران شوشتر کارشناس دیجیتال مارکتینگ Bob